نشست بررسی رسانه در پسامدرن با حضور طلاب دوره رویش مدرسه تمدن نوین اسلامی و تعدادی از طلاب مرکز علمی تربیتی متنا در روز پنجشنبه 20 دی ماه در محل مدرسه تمدن نوین اسلامی برگزار گردید و حجت الاسلام شیرعلی پور مباحثی را در این خصوص ارائه نمودند.
رئوس مطالب را در ذیل همین خبر مشاهده فرمایید
بررسی و تحلیل رسانه در دوران پسامدرن
محمد شیر علی پور
حضرت امام محمد تقی جواد الائمه ـ که دانشمندان نامی عصر عباسی متحیر دانش او بودند ـ فرمود: «مَن أصغى إلى ناطِقٍ فَقَد عَبَدَهُ؛ فإن كانَ النّاطِقُ عَنِ اللهِ فَقَد عَبَدَ اللهَ، و إن كانَ النّاطِقُ یَنطِقُ عَن لِسانِ إبلیس فَقَد عَبَدَ إبلیسَ».
یعنی: «هركس به حرفهای سخنرانی گوش سپارد (و علاقمند و متمایل به او باشد) بنده او شده است؛ پس اگر آن سخنور از خدا (و معارف و احكام او) سخن بگوید، شنونده، خدا را عبادت کرده است، و اگر آن فرد از زبان شیطان (و هوى و هوس) سخن بگوید، شیطان را بندگی نموده است».
(منبع: تحف العقول، حسن بن شعبه حرّانى، ص ۴۵۶؛ الحياة، محمدرضا حكیمی، ج ۲، ص ۴۶۳)
ژان بودریار متفکر و نظریه پرداز پست مدرن است که او را میتوان جزو مهمترین نظریهپردازان پستمدرنیسم دانست که نسبت به سایر نظریهپردازان پست مدرنیسم، مانند جیمسون یا لیوتار، در کشور ما کمتر شناخته شده است.
آرا و اندیشه های بودریار چون اغوا، امریکا، مبادله نمادین و مرگ، استراتژی های مهلک و مقاله انتقادی و غیره در نقد رسانه میباشد.
وانموده و امر ابَر واقعی
بودریار در سال های دهه ۷۰ و ۸۰ مدعی شد ما در عصر وانموده ها به سر می بریم. این فراگرد از رشد و گسترش تکنولوژی های اطلاعاتی از جمله کامپیوتر و رسانه های همگانی شروع و به سازمان جامعه بر حسب رمزگان وانموده تداوم پیدا می کند.
به اعتقاد بودریار تصویر یا وانموده سه سطح دارد؛ سطح اول نسخه بدلی از واقعیت است که به روشنی قابل تشخیص است.
سطح دوم نسخه بدلی است آنچنان طبیعی که مرز میان واقعیت و بازنموده را محو می کند.
و سطح سوم نسخه بدلی است که واقعیتی از آن خود را تولید می کند، بدون اینکه ذره یی بر واقعیات جهان تکیه داشته باشد، که بهترین مثال آن واقعیت مجازی است. بودریار سطح سوم وانموده ها یعنی همان که الگو از جهان واقعیت پیشی می گیرد را، حاد واقعی می نامد.
خلاصه نظرات بودریار را در خصوص وانمودگی میتوان به این شکل بیان کرد:
- پسامدرنیته دورهای است که در آن فناوری فرمانشی (Cybernetics) و فناوری اطلاعات منجر به شبیهسازیهای بسیار گسترده، مخصوصا شبیهسازیهای تصویری شده است.
- سیطرهی وانمودها و تصاویر شبیهسازی شده در جامعهی پسامدرن بهحدی زیاد است که نمیتوان اصل و بدل را از یکدیگر تشخیص داد.
- او در کتاب مشهور خود بهنام وانمودهها و وانمودگیها که در سال 1994 منتشر شده است میگوید: «موضوع دیگر تقلید از واقعیت یا حتی تقلید تمسخرآمیز از واقعیت نیست، بلکه موضوع عبارت است از جایگزینکردن نشانههای امر واقع بهجای خود امر واقع. دیگر نمیتوان توهم واقعیت [Imaginal Reality] را ایجاد کرد [آنچنان که در نظریههای ادبی دورهی رئالیسم بیان میشود و ادبیات را ایجادکنندهی توهم واقعیت قلمداد میکردند]، زیرا بازنمایی امر واقع ناممکن شده است [زیرا امر واقع بهجای بازنمایی کپی شده است!].»
نظرات بودریار در خصوص فوق واقعیت یا فرا واقعی Hyper Reality:
- او میگوید وقتی که امر واقعی هیچ خاستگاهی در واقعیت ندارد، تمایز بین اشیاء و بازنمایی محو میشود و ما در این وضعیت با فوق واقعیت روبهرو هستیم. پسوند «فوق» نشان میدهد که در پستمدرنیزم، تصاویر شبیهسازی شده مدعی هستند که اهمیتشان از واقعیت بیشتر است. به عبارت دیگر، فوق واقعیت مدعی است که واقعیت بر اساس وانمودهها ساخته شده است.
- بهاعتقاد بودریار مدرنیته به فرجام رسیده است و ما وارد دورهی پسامدرن شدهایم که ویژگیِ متمایزکنندهاش بازتولید اطلاعات است.
- ما در جامعهای زندگی میکنیم که مهمترین کالا در آن اطلاعات است و ما دائما در حال خرید و مصرف اطلاعات از منابع و مجاری متکثر هستیم. ولی ما به خود واقعیت و آن رویدادی که در رسانهها گزارش میشود دسترسی نداریم، بلکه به اطلاعاتی که آن ها در اختیار ما میگذارند دسترسی داریم؛ پس ممکن است اطلاعاتی که رسانهها در اختیار ما میگذارند توسط آن ها مصادره به مطلوب شده باشد، و نوعی «تبیین گفتمانی از یک رویداد» باشد
- بودریار در کتاب توهم فرجام، که در سال 1994 منتشر شده است، با لحنی طنزآمیز میگوید: «رویدادها اعتصاب کردهاند... اکنون دیگر خود رویدادها اهمیت ندارند، بلکه معنای مورد انتظارشان یا برنامهسازی برای آن ها در رسانهها و انتشار اخبار اهمیت پیدا کرده است. ما هم در مقام مصرفکننده ایماژهایی که رسانهها به ما میدهند در واقع توسط رسانهها به گروگان گرفته شدهایم.» اما طنز (Irony) وضعیت پسامدرن در این است که ما میدانیم که به گروگان گرفته شدهایم ولی دغدغهای از این بابت به دل راه نمیدهیم.
- بودریار در همین کتاب میگوید: «تجسم تمامعیار این تبدلهای زیباشناختی، تلویزیون است که در آن انفجار متقابل معنا و رسانه به درون یکدیگر منجر به انحلال تلویزیون به زندگی واقعی و انحلال زندگی واقعی به درون تلویزیون میشود.» مقصود از «انحلال» این است که رسانههای جمعی چنان به زندگیِ اجتماعی نفوذ کردهاند و چنان نقش مهمی در حیات اجتماعی ما ایفا میکنند که معلوم نیست کدام یک از برنامههای تلویزیون واقعیت است و کدام یک شبیهسازی واقعیت. بهقول کریس بارکر تلویزیون موقعیتهای زندگیِ واقعی را عمدتا به این دلیل شبیهسازی میکند که جهان خود را تحقق بخشد، و نه اینکه دنیای واقعی را بازنمایی کند. تمام اخبار گفتمانی است و اساسا خبر محض وجود ندارد.
- بودریار در کتاب دیگر خود به نام جنایت تمام عیار میگوید آنقدر شبیهسازیها زیاد شدهاند که «امر واقع به قتل رسیده است» و واقعیت چنان کماهمیت شده که انگار وجود ندارد. بهعنوان مثال، در جنوب غربی فرانسه غاری به نام لاسکو وجود دارد که بر دیوارههای آن نقاشیهایی از عصر پارینه سنگی بهجا مانده است. این غار یکی از معروفترین مراکز گردشگری فرانسه است و سالانه هزاران نفر به بازدید آن میرفتند، ولی از سال 1963 ورود به غار، بهدلیل حفاظت از آثار موجود در آن، ممنوع شد. اما در نزدیکی غار لاسکو یک معدن سنگ وجود داشت که پس از ممنوعشدن بازدید از غار لاسکو، آثار آن در این معدن سنگ شبیهسازی شد. جالب آنست که آمار بازدیدکنندگان از این غار مصنوعی و نقاشیهای کپیشدهاش بههیچوجه کمتر از بازدیدکنندگان غار اصلی نیست! یعنی فرق بین اصل و کپی تا این حد ناپیداست و این نشاندهندهی توفق شبیهسازی بر واقعیت است.
- بودریار در ژانویه 1991 یعنی پس از نخستین جنگ آمریکا با عراق (جنگ اول خلیج فارس و برای بیرون راندن صدام از کویت) بودریار سه مقاله نوشت که در روزنامهی فرانسویِ لیبراسیون و روزنامهی انگلیسیِ گاردین بهچاپ رسید و بعدا بهصورت یک کتاب کوچک چاپ شد.
- او مقالات را با این تعبیر آغاز میکند :آیا جنگ خلیج فارس رخ داده است!؟او میگوید وقتی که چنین جنگی رخ داد، خیلیها برای کسب اطلاعات در مورد آن به تلویزیون مراجعه میکردند و انتظار داشتند تلویزیون به آن ها اخبار و اطلاعات بدهد. اما شبکهی سی.ان.ان (CNN) در گزارشی بهطور زنده با خبرنگار خودش تماس میگیرد تا آخرین تحولات در جبهه جنگ را جویا شود. جالب آنست که در مقابل آن خبرنگار یک تلویزیون قرار داده شده است و او از روی تصاویری که در آن تلویزیون میبیند حوادث را گزارش میکند. این به چه معناست؟ یعنی نه واقعیت، بلکه ایماژهای برساخته شده براساس واقعیت مبنای گزارش گزارشگران سی.ان.ان شده است. بودریار میگوید گزارش کردن بر اساس گزارشهای تلویزیونی اصلا سورئالیستی است.
- او میگوید: «انسان معاصر حتی بیش از آنچه در داستانهای علمی-تخیلی میتواند بخواند، با وضعیتی وهممانند، خیالگون، و باورنکردی روبهرو است.» پرداختن به «وهم» و «خیال» و «امر باورنکردی» اشاره به سورئالیسم دارد. در واقع او میگوید فوق واقعیت یک شکل تطوریافته از همان سورئالیسمی است که در هنر سابقه داشت. هنرمند یا نویسندهی سورئالیسم، واقعیت را با صور خیالی که جنبهی ناخودآگاهانه دارد درمیآمیزد تا ربط رؤیاها و کابوسهای ما را با رویدادهای واقعی نشان بدهد -مثلا مانند کاری که هدایت در بوف کور انجام میدهد- سورئالیسم تلفیقی از امر واقعی و امر غیرِواقعی است.
- بودریار میگوید امروز، زندگی روزمره، امر غیرِواقعی را نه در رؤیا و کابوس بلکه در تجربههای عینی ما هم بازتولید میکند. انواع بازنماییهای واقعیت که ما هر روز با آن مواجه میشویم، مانند بازنماییهای رسانهها، تابلوهای آگهیهای تجاری، مسابقههای ورزشی و... همگی دارای یک عنصر غیرِواقعی هستند. کافی است انسان در فرهنگ عامه مشارکت کند، مثلا تلویزیون ببیند، سینما برود، موسیقی گوش کند، به ورزشگاه برود، از اینترنت استفاده کند، از مجتمعهای خرید جنس بخرد و... تا ببیند که در دنیای پسامدرن، همهی وجوه زندگی ما، اعم از سیاست و تاریخ و فرهنگ مشحون از عناصر غیرواقعی است.
- موضوع دیگر تقلید از واقعیت یا حتی تقلید تمسخرآمیز از واقعیت نیست، بلکه موضوع عبارت است از جایگزینکردن نشانههای امر واقع بهجای خود امر واقع. دیگر نمیتوان توهم واقعیت را ایجاد کرد، زیرا بازنمایی امر واقع ناممکن شده است .در دورهی مدرن دو مؤلفه در حیات اجتماعی مؤثر بود: تولید کالا و تضاد طبقاتی. ولی بهاعتقاد بودریار در دورهی پسامدرن این دو مؤلفه جای خودشان را به ایماژ (تصویر) و بازی نشانهها دادهاند و فناوری در جامعهی معاصر همان منزلتی را دارد که سرمایه در دورهی سرمایهداری داشته است.